در تجلیل از چهره ملی و ماندگار بهداشت کشور؛
روایت مَلِكي که مَلَك بود ...
حساب کنید یک نوجوان اهل بحث و علم، از خانوادهای روحانی، یک روز روی منبر مینشیند و درست فردای روزی که پدرش در مذمت علم سخن گفته، از برکات علم میگوید. درباره اینکه برای سر خم نکردن در جوامع کفر به دانش محتاجیم و باید برای پیشرفت اسلام جوانانمان را اهل علم بار بیاوریم
حساب کنید یک نوجوان اهل بحث و علم، از خانوادهای روحانی، یک روز روی منبر مینشیند و درست فردای روزی که پدرش در مذمت علم سخن گفته، از برکات علم میگوید. درباره اینکه برای سر خم نکردن در جوامع کفر به دانش محتاجیم و باید برای پیشرفت اسلام جوانانمان را اهل علم بار بیاوریم.
به گزارش وبدا، این ابتدای ماجرای حسین نیست. او تا سالها در مقابل مخالفت پدرش ایستادگی میکند و با ورود به دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، تصمیم گرفت برای سلامت انسانها تلاش کند. حسین، حتی برای ازدواجش هم با پدر توافق نداشت. اما برای ازدواج با همسر پزشک و نظامیاش پافشاری کرد. هر دو دیندار بودند و اسلام شالودهی فکریشان بود.
سرباز سپاه بهداشت شد و چرمهین اصفهان را برای درمان مردم انتخاب کرد. به اصرار مافوقش دکتر قانع، دل به دریای سازندگی زد.
جایگاه نظامی و پزشکی حسین هر دو با هم به او قدرتی داده بود که بتواند برای توسعه روستای چرمهین، گامهای مهمی بردارد، پس سه هدف را انتخاب کرد. اول با مشارکت مردم روستا درمانگاهی ساخت که وزیر بهداری وقت برای افتتاحش به روستای چرمهین آمد و چنان غوغا به پا شد که از دیگر روستاها هم حسین را برای سرآوری اوضاعشان دعوت میکردند. قدم بعدی ساخت حمام بود که به خوشی پایان یافت و گام بعدی که به همت حسین آغاز شد و پس از او به فرد دیگری سپرده شد، ایجاد آب آشامیدنی سالم بود.
دیگر روحانی روستا هم به مردم میگفت، حسین ملِک نیست، ملَک است.
اگرچه رییس سپاه بهداشت کردستان بودن، تجربههای تلخی برای حسین داشت، اما مسیری را برای او هموار کرد تا با برگشتن به تهران، تصمیم جدی داشته باشد برای ارتقای دانشش. با همسرش قرار و مدار گذاشتند. همسرش تخصص داخلی و حسین آموختن نزد دکتر قریب را انتخاب کرد. اما اعداد و ارقام ذهنش را رها نمیکردند. وسوسههای شیرین دوستانش برای یادگیری آمار در دانشکده بهداشت بالاخره مسیر روشنی را پیش پایش نهاد و شد آنچه باید میشد. حسین پا به دنیای آمار گذاشت و دانش پزشکیاش با دانش آمار او را به سمت آموختن در دانشگاههای آمریکا سوق داد.
بازگشت به ایران، همراه شد با موجهای انقلاب و حسین را به عنوان یک ایرانی انقلابی با موج مردم همراه ساخت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تعطیلی انقلاب فرهنگی دانشگاهها، پیشنهادهای مختلفی از سوی رییس دانشگاه برای ریاست دانشکده بهداشت مطرح شد. حسین صادقانه همه آنچه در گذشتهاش اتفاق افتاده بود را برای دانشجویان و اساتید توضیح داد و با شفافسازی راه هر گونه اعتراضی را بست. اکنون او بود و افق روشن پیش رویش.
در دفتر خاطرات حسین، اولین بار نام دکتر مرندی در حاشیههای یک دعوا نوشته شده است. حسین از اهدافش برای مطالعات بهداشتی خود به معاون وزیر وقت (دکتر مرندی) میگفت و آقای دکتر، بانگ مخالفت برداشته بود که نمیشود. حسین به دفترش برمیگردد، دفتر روزگار چند وقت بعد ورق میخورد و با استیضاح وزیر بهداری وقت، دکتر مرندی وزیر بهداشت میشود. یک اتفاق نگرانکننده!
البته دیری نمی پاید که این نگرانی با یک تلفن حل میشود. صبح یک روز کاری در کازرون، دکتر مرندی با حسین تماس می گیرد و از او میخواهد برای معاون بهداشت شدن اقدام کند. حضور در جایگاه معاون بهداشت اگرچه حسین را به اهداف سازندهاش نزدیک میکرد، اما کافی نبود او جایگاهی میخواست برای سیاستگذاری.پس از معاونت انصراف داد و شد مشاور وزیر بهداشت وقت آقای دکتر مرندی!
با دوستان جانش که پیش از آن در سپاه دانش باهم بودند، همراه و نقشه راه شبکه بهداشت کشور، بنیان نهاده شد. ارائه طرح گسترش شبکهها به مجلس، ایجاد آموزشگاههای بهورزی و آموزش بهورزان بومی، شد روزگار حسین. نه فقط تعلیم که تعلم و مهرورزی را ضرورت بهورزان دانست و تلاش کرد روستاها، لبریز از مهر بهورزان شود.
بهداشت خانواده را کانون اصلی فعالیت شبکه بهداشت قرار داد و دیگر فعالیتها را نیز در آن ادغام کرد، کمکم سیاست پیشگان و مردم نیز با او و یارانش همراه شدند و تصمیم او برای جامعنگر کردن آموزش پزشکی نیز مورد حمایت قرار گرفت. حسین با همراهی وزیر وقت و معاونین همسو تلاش کرد، بهداشت را در کشور گسترش دهد.
حسین همان ملَکی است که روزگاری در چرمهین بود و روزگاری دیگر در سمت یک استاد دانشکده بهداشت، او یاد گرفت و آموخت تا تاثیر گذار باشد و رد مهرورزیاش ماندگار شود.
پروفسور حسین ملک افضلی اردکانی، گوهری از دیار اردکان، اکنون اینجاست با 50 سال سابقه عشق ورزیدن به مردمش و خدمت به آنها! از روستا گرفته تا قلههای هدایت و راهبری، هرچه را که آموخته در مسیر خدمت به کار گرفته و چنان با اشتیاق در این وادی گام زده که تمامی مجامع بینالمللی از وی به نیکی یاد میکنند.
اگرچه برف ایام بر رخسارش نشسته اما جوان و زندهدل همچنان راهبر است و مشورت دهنده و ما مردمان یزد مفتخریم به بودن او در جمع سیاستگذاران سلامت. مفتخریم به بودنش در جمع. هیات امنای دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد و مباهات میکنیم که او برآمده از این خاک است.
عزتش مستدام باد