برای کتاب خواندن باید تبلیغ کرد؛ رضا فیاضی در گفتوگو با روابط عمومی جشنواره ادبیات سلامت
رضا فیاضی را بهعنوان بازیگر میشناسیم و ممکن است خیلیهایمان ندانیم او داستاننویس نیز هست؛ کتابفروشی هم دارد و در فضای قصهها نفس میکشد
فیاضی از تنبلی نسل جدید در کتابخوانی میگوید: مجانی کتاب در اختیار هنرجویانم میگذاشتم باز هم سخت کتاب میخواندند. در کتابفروشیام قفسه ادبیات نمایشی را امانت میدهم اما باز هم استقبالی از طرف نسل جدید نمیشود
رضا فیاضی را بهعنوان بازیگر میشناسیم و ممکن است خیلیهایمان ندانیم او داستاننویس نیز هست؛ کتابفروشی هم دارد و در فضای قصهها نفس میکشد.
فیاضی از تنبلی نسل جدید در کتابخوانی میگوید: مجانی کتاب در اختیار هنرجویانم میگذاشتم باز هم سخت کتاب میخواندند. در کتابفروشیام قفسه ادبیات نمایشی را امانت میدهم اما باز هم استقبالی از طرف نسل جدید نمیشود.
او تبلیغات را در زمینه علاقهمندی به کتاب موثر میداند و میگوید: چرا اینهمه علاقهمندی به فوتبال وجود دارد؟ چون روز و شب از فوتبال و هیجاناتش میشنویم ناخودآگاه جذبش میشویم، برای کتاب هم باید تبلیغ کرد. باید سینما تبلیغ کند. تلویزیون تبلیغ کند. در فیلمهای خارجی می بینیم که خانم و آقا قبل از خواب چراغ مطالعه را روشن کرده و حتمن کتاب میخوانند، این یعنی تبلیغ، این یعنی آموزش کتابخوانی. باید در سبد کالای خانواده ایرانی کتاب وجود داشته باشد که ندارد.
نویسنده مجموعه عروسکی «هادی و هدی» از «شازده کوچولو» و خاطرات کودکیاش میگوید: یک رسم قدیمها بود که سیبزمینی- پیاز خانه که تمام میشد از همسایهها قرض میگرفتیم، رسم خوبی بود که بین همسایهها ایجاد ارتباط میکرد. ما یک همسایه داشتیم که معلم بود و از تهران آمده بود. خانم تهرانی صدایش میکردیم به دلیل اینکه از تهران آمده بود. همسایه شیرازیمان را خانم شیرازی صدا میکردیم. مادرم مرا فرستاد در خانه خانم تهرانی، با خجالت گفتم، آمدم برای قرض گرفتن پیاز. گفت کتاب هم دوست داری؟ گفتم بله. یک جلد شازده کوچولو گذاشت روی سبد پیازها و داد دستم. بعد هم گفت، بخون. اگه دوست داشتی بازم بیا کتاب بگیر.
بازیگر «قصههای تابهتا» پیشنهاد میدهد این رسم را، رسم قدیمی قرض گرفتن و قرض دادن به همسایهها را دوباره احیا کنیم اینبار در مورد کتابها. او میگوید: چه اشکالی دارد در خانه همسایه را بزنیم و بگوییم کتاب جدیدی خواندهام دوست داری بخوانی؟ یا این روزها کتاب جدیدی نخواندی من هم بخوانمش؟ این اتفاق اگر بیفتد هم با همسایهها بیشتر آشنا میشویم هم تبادل کتاب انجام میدهیم.
نویسنده «مردی با لاک قرمز» از جا گذاشتن کتابها میگوید: من چندبار این کار را انجام دادم. این طرح را هم دوست داشتم اما متاسفانه زود فراموش شد. یک بار در تاکسی بودم آنقدر با اشتیاق کتاب میخواندم که راننده تاکسی مشتاق خواندن کتاب شده بود. صفحات آخر بودم سریع کتاب را تمام کردم و به راننده دادم. چند بار هم در جاهای مختلف کتاب جا گذاشتم تا دیگران بخوانند.
فیاضی که نوشتن رمان «الو ! اینجا پدری به قتل رسیده» را به تازگی تمام کرده خواندن کتاب «انسان خردمند» را به مخاطبان ادبیات سلامت توصیه کرد و اظهار کرد: این کتاب این روزها حال مرا خوب کرده است.
«الو اینجا پدری به قتل رسیده» داستان دختری است که با همکاری مادرش پدر را به قتل رسانده. داستان بر اساس زندگی دختری است که فیاضی در کانون اصلاح و تربیت با او آشنا شده است. او برای کودکان «سندروم دان» نیز برنامههای هنردرمانی داشته. اجرای تئاتر و شعر و موسیقی برای این کودکان از جمله فعالیتهای این هنرمند است.